منفعلفرهنگ مترادف و متضاد۱. پشیمان، تائب ۲. بیاراده ۳. اثرپذیر، تاثیرپذیر، پذیرا ۴. خجل، شرمسار، شرمنده
منفصلفرهنگ مترادف و متضاد۱. جدا، دور، سوا، گسسته، گسیخته، منفک، منقطع ≠ متصل، پیوسته ۲. اخراج، برکنار، عزل
توفیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. افزوده شدن ۲. اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، تفاوت، فرق، مبانیت، مغایرت ≠ کاهش یافتن، کاستن ۳. اضافه درآمد، سود، منفعت ۴. مالاندوزی
سود بردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. استفاده کردن، بهره بردن، صرفه کردن، منفعت داشتن، منتفع شدن، نفع بردن، نفع داشتن ≠ ضرر کردن، زیان بردن ۲. مرابحت
پشتسرهم، متوالیمتصل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چسبیدن، بههم پیوستن ≠ جدا شدن، منفصلشدن، گسستن ۲. وصل شدن، پیوستن ۳. مرتبط شدن، وابسته شدن ۴. واصل شدن ۵. ملحق شدن