12 مدخل
پیوست، ضمیمه، ملحق
آراسته، بسامان، پرداخته، باترتیب، مرتب، منتظم ≠ پراکنده، نابسامان، نامنظم
ضمیمه شدن، پیوستن، ملحق شدن، متصل شدن
ضمیمه کردن، متصل کردن
لواحق، ضمایم، پیوستها
پیوستن، منضم شدن، متصل شدن ≠ جدا شدن، گسستن
پیوست، متمم، منضمات
۱. ضمایم، منضمات ۲. پیشامدها، حوادث ≠ سوابق
پیوستها، ضمایم، منضمات
اتصال، الحاق، ضمیمه، ملحق، منضم