مخبطفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشفته، پریشان، درهم ۲. تباه، فاسد ۳. پریشانعقل، دیوانه، مجنون، پریشانحواس، مخبول ≠ عاقل، سالم
باانضباطفرهنگ مترادف و متضادبادیسیپلین، بانظم، مرتب، منضبط، مقرراتی، منظم ≠ بیانضباط، شلخته، نامرتب، نظمگریز
سفتوسخت گرفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مقاومت کردن، ابرام ورزیدن ۲. جدی گرفتن، قاطعبودن، سختگیری کردن، منضبط بودن، مقرراتیعمل کردن