53 مدخل
۱. خاص، ویژه ۲. اختصاصی، انحصاری ۳. باب، مختص، منحصر
۱. تعیین، برگماشته، نصبشده، نصب ۲. برپا، قایم، مستقیم
گماشتهشدن، نصب شدن، پست گرفتن
برگماشتن، گماشتن، منصب دادن، منصببخشیدن
پیروز، چیره، غالب، فاتح، فیروز، نصرتیافته، فیروزمند، مظفر ≠ مغلوب، مقهور
مخصوص
خاص، مخصوص، ویژه، اختصاصیافته
خصوصی، مخصوص، ویژه ≠ عام
۱. آرایشگر مخصوص، سلمانی مخصوص (پادشاه) ۲. دلاک مخصوص (شاه)
برکنارشدن، معزول شدن ≠ منصوب شدن