معنی منحنی قطبش

جست‌وجوی مشابه

۱. انحنادار، خمیده، قوسدار، کج، مقوس ۲. هلال، خمیده ≠ مستقیم

۱. پایدار، جاوید، مانا ۲. بادوام، دیرپا ۳. فراموشنشدنی، بهیادماندنی ۴. مقیم، ساکن

ساکنشدن، مقیم شدن، رحل اقامت افکندن، ماندگارگشتن ≠ رفتنی

۱. اصول، بنیانها، پایهها، مبناها، شالودهها ۲. مضامین

۱. براساس، برپایه ۲. مبنی ۳. بناشده، بنانهادهشده، نهادهشده

قوسدار، مقوس، منحنی

۱. خمیده، منحنی ۲. آلتتناسلی، نره ۳. بیابان، برهوت

۱. خمیده، منحنی ۲. تزویر، حیله، مکر ۳. تکبر، خودشتایی، ناز ۴. آرایش، زیب، زیور ۵. تیغ، خار، شوک ۶. پشمینه، ژنده ۷. کمربند، میانبند ۸. درع، زره

پرپیچ، پیچدار، خمدار، قوسدار، مقوس، منحنی ≠ راست، صاف

خم، کج، کمانی، گوژ، مایل، متمایل، معوج، منحنی، ناراست ≠ راست، صاف