محتاجفرهنگ مترادف و متضادبیبرگ، بیچیز، بینوا، تنگدست، تهیدست، حاجتمند، عایل، فقیر، نیازی، مستحق، مستمند، مسکین، نیازمند ≠ بینیاز، توانگر، غنی، مالدار
محتاج شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نیازمند شدن، حاجتمند شدن ۲. تهیدست شدن، مستمند شدن ≠ مستغنی شدن، بینیاز شدن، غنی شدن
بزرگ داشتنفرهنگ مترادف و متضادمحترمشمردن، گرامی داشتن، نکو داشتن احترامگذاشتن، تکریم کردن، معزز داشتن، عزیز داشتن ≠ کوچک شمردن
محتاطفرهنگ مترادف و متضاداحتیاطکار، بااحتیاط، حازم، دوراندیش، عاقبتاندیش، باحزم، مالاندیش، متحذر، محترز ≠ بیپروا