منجلابفرهنگ مترادف و متضاد۱. باتلاق، لجنزار ۲. گرداب، ورده ۳. پارگین، گنداب، وحل ۴. دامگاه، دامگه ۵. گودال
مجاب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن (رای، نظر) ۲. مغلوب کردن، وادار بهتسلیم کردن
سقوط کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. افتادن ۲. برافتادن، برنار شدن ۳. کاهش یافتن ۴. منحرف شدن، در منجلاب فساد افتادن
کثافتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشغال، آلودگی، چرک، ریم، لجن، منجلاب، ناپاکی، نجاست ۲. غلظت ≠ نظافت، لطافت