منظور کردنفرهنگ مترادف و متضادمحسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن
منشورفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجازه، حکم، خط، رقعه، رقیمه، طغرا، طومار، عرضحال، عریضه، فرمان، کاغذ، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نبشته، نوشته، ورقه ۲. بلور ۳. چندوجهی ۴. پراکنده، منتشر ۵.
منظور کردنفرهنگ مترادف و متضادمحسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن
توقیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. امر، امریه، امضا، پینوشت، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر ۲. امضا کردن (حکم، فرمان) ۳. نشان گذاشتن، مهر کردن
مرعیفرهنگ مترادف و متضاد۱. رعایت، مراعات ۲. رعایتشده، مراعاتشده ۳. ملحوظ، منظور، لحاظ، رعایت ۴. رعایت کردن، لحاظ کردن