معنی منتشر کردن

جست‌وجوی دقیق

۱. انتشار دادن ۲. پخش کردن، توزیع کردن ۳. پراکندن ۴. چاپ کردن، به چاپ رساندن ۵. سرایت دادن ۶. گستردن ۷. ترویج کردن، رواجدادن

۱. پراکنده، متفرق ۲. انتشار، پخش، چاپ

۱. انتشار یافتن ۲. پخش شدن، توزیع شدن ۳. پراکنده شدن ۴. چاپ شدن، به چاپ رسیدن ۵. سرایت کردن ۶. گسترده شدن

عصای قلندر، چوبدستی درویشان

پیروز، غالب، فاتح، ناصر ≠ مغلوب، مقهور

۱. امیدوار، انتظارکش، چشمبهراه، گوشبهزنگ ۲. مترصد، مترقب ۳. متوقع، مراقب، نگران

طبع کردن، بهطبع رساندن، به چاپ رساندن، منتشر کردن

۱. تاباندن، پرتو افکندن ۲. پراکندن، افکندن، منتشر کردن

۱. پراکنده ساختن، منتشر کردن ۲. آشکار ساختن، افشا کردن، فاش ساختن ≠ نهفتن، ۳. حزن، غصه، غم ≠ سرور، شادی

۱. تارومار کردن، متفرق کردن ۲. انتشار، نشر ۳. پخش کردن، شایع کردن ۴. گستردن، منتشر کردن ۵. افشاندن، نثار کردن ۶. بههمریختن، ≠ جمع کردن

صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر ماندن، چشم به راهبودن