25 مدخل
۱. خویشاوند، قوم، منسوب، وابسته ≠ منتزع ۲. نسبتدادهشده
۱. نسبت دادن، انتساب دادن ۲. وابسته کردن
سودبرنده، نفعبرنده، بهرهور، بهرهمند ≠ متضرر، خسراندیده، زیانرسیده
برطرف، رد، رفع، نفی، نفیشده، انجامنشدنی
۱. برطرف شدن، از بین رفتن، از میان رفتن ۲. مسکوت ماندن، رها شدن
۱. منتفذ، قدرتمند ۲. تاثیرگذار
۱. رفع، منتفی ۲. از میان رفته، ناپدید، معدوم، نابود
خاسر، متضرر، مغبون ≠ منتفع
برخوردار شدن، بهرهمند شدن، منتفع گشتن، سودبردن، بهره گرفتن
سخنبربسته، شعربربسته، منتسب، انتحالی