16 مدخل
آمیخته، درهم، قاطی، مخلوط، مرکب
آمیختهشدن، مخلوط شدن، درهم رفتن، قاطی شدن، ترکیب شدن
آمیختن، مخلوط کردن، درهم کردن، قاطی کردن، ترکیب کردن
۱. موسیقی، موزیک، مزقان ۲. موسیقیدان، موسیقینواز
مزقانچی، مطرب، نوازنده
۱. آمیخته، ممزوج ≠ بسیط ۲. ترکیبیافته، تشکیلشده ۳. جوهر
خنیا، مزغان، مزقان، موزیک، نوا، نواشناسی
درهم، عجین، قاطی، مختلط، مخلوط، مرکب، معجون، ممزوج، ناسره ≠ سره