91 مدخل
۱. لحاظ، مدنظر، منظور ۲. ملاحظهشده، لحاظشده
۱. لحاظ کردن، منظور کردن، ملاحظه کردن، درنظرگرفتن ۲. دیدن، نگریستن
۱. لحاظشدن، منظور شدن، ملاحظه شدن، درنظر گرفتن ۲. دیدن، نگریستن
۱. تلفظشده، اداشده ۲. تلفظپذیر، قابل تلفظ
هیز
ملحوظ، منظور، نگریسته
خوشگل، دلپذیر، دوستداشتنی، ظریف، قشنگ، جذاب، ملیح، ملوسک
ادا کردن، ملفوظ ساختن
ملاح، ملوان
ملاح، ملوان، ناخدا، ناوبان