معنی ملنگ | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. تردماغ، سرخوش، شاداب، سرمست، شنگول، لول، مست، مخمور ۲. سرحال، بانشاط ۳. درویش، قلندر (هند، افغانستان) ۴. کمخرد، نادان

۱. دزد، راهزن، عیار ۲. ابله، احمق، خل، خنگ

ضعیف، لاغر، مردنی، نزار، مافنگی ≠ سرومروگنده، قبراق

۱. بیحواس، بیهوش، پخمه، پریشان، حواسپرت، خرفت، کمهوش، سرگشته، گیج ۲. قمار ۳. خمیازه، دهندره

۱. گیجشدن ۲. بیحواس شدن، کمحافظه شدن، حواسپرت شدن ۳. پخمه شدن، کمهوش شدن

دادوبیداد، سروصدا، شلوغی، غلغله، غوغا، قشقرق، کولیبازی، همهمه، هنگامه، هیاهو

بانشاط، سرحال، سرخوش، شادمان ≠ بیدماغ، ملنگ

۱. سرخوش ۲. کچول، کیفور، لول، ملنگ ۳. شاد، شادمان، مسرور، میزده، نشئه ۴. مخمور ≠ خمار ۵. مغرور، فخور، خودپسند

۱. سرخوش شدن، نشئه شدن ۲. کیفور شدن، ملنگ شدن ۳. شادمان گشتن، پرنشاط شدن

۱. شادمان، شاد، مسرور ۲. سرخوش، سرمست، ملنگ، نشئه ≠ گرفته

۱. سرحال، سرخوش، سرمست، شوخچشم، ملنگ، نشئه ۲. خراب، طافح، مست ۳. قلم، لوله ۴. جنبش، حرکت، وول ۵. بیآزرم، بیحیا، بیشرم