ملافرهنگ مترادف و متضاد۱. باسواد، تحصیلکرده، درسخوانده، عالم، فاضل ۲. آخوند، روحانی، شیخ ۳. مکتبدار ≠ امی، بیسواد، عامی
ملا شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. باسوادشدن، تحصیل کردن، درس خواندن، تحصیل کردن ۲. فاضل شدن، عالم شدن، سواددار شدن
لغوفرهنگ مترادف و متضادابطال، الغا، باطل، بیفایده، بیهوده، بیهودهگویی، پوچ، عاطل، فسخ، مزخرف، مزخرف، ملغا، مهمل، نقض، واهی، یاوه
حفاظفرهنگ مترادف و متضاد۱. پناه، پناهگاه، ملجا ۲. پرده، پوشش، ستر ۳. سقف، دیوار، نرده، میله ۴. عار، حمیت، مروت ۵. عفاف، پرهیزکاری