55 مدخل
۱. آرمش، آمیزش، جماع، نزدیکی ۲. آرمیدن، جماع کردن
آمیزش کردن، جماع کردن، نزدیکی کردن، آرمیدن
آمیزشی، جنسی
۱. حالتتقارن، همزمان ۲. پیوسته، متصل ۳. قرین، نزدیک، همدم، یار
۱. همزمان شدن ۲. پیوستن، متصل شدن ۳. قرینشدن، همراه گشتن
مقاربتی
مقارنه، ملازمه، همزمانی
مقارنه، ملازمه، همراهی
۱. مقاربت ۲. آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن
۱. مقارن، همزمان ۲. روبرو شونده، برخورد کننده