13 مدخل
۱. حالتتقارن، همزمان ۲. پیوسته، متصل ۳. قرین، نزدیک، همدم، یار
۱. همزمان شدن ۲. پیوستن، متصل شدن ۳. قرینشدن، همراه گشتن
مقارنه، ملازمه، همزمانی
مقارنه، ملازمه، همراهی
۱. مقارن، همزمان ۲. روبرو شونده، برخورد کننده
همزمان شدن، مقارن شدن، برخورد کردن
تقارن، مقارنت