مشغلهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اشتغال، پیشه، حرفه، شغل، فعالیت، کار ۲. دلمشغولی، گرفتاری، مشغولیت ۳. سرگرمی ۴. شور، غوغا، هنگامه
مشغول کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرم کردن، مشغول داشتن ۲. به کار واداشتن ۳. درگیر کردن، گرفتار کردن
مشغلهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اشتغال، پیشه، حرفه، شغل، فعالیت، کار ۲. دلمشغولی، گرفتاری، مشغولیت ۳. سرگرمی ۴. شور، غوغا، هنگامه
مشغول کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرم کردن، مشغول داشتن ۲. به کار واداشتن ۳. درگیر کردن، گرفتار کردن