متولد شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به دنیاآمدن، زاده شدن، ولادت یافتن ≠ مردن، ازدنیا رفتن، از دنیا رخت بربستن ۲. هستییافتن، به وجود آمدن، ایجاد شدن
محولفرهنگ مترادف و متضاد۱. احاله، سپرده، واگذار ۲. محوله، سپردهشده، واگذارشده ۳. گرداننده ۴. حوالهکنننده، حوالهگر ۵. موکول، منوط
محولفرهنگ مترادف و متضاد۱. احاله، سپرده، واگذار ۲. محوله، سپردهشده، واگذارشده ۳. گرداننده ۴. حوالهکنننده، حوالهگر ۵. موکول، منوط
مشغول کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرم کردن، مشغول داشتن ۲. به کار واداشتن ۳. درگیر کردن، گرفتار کردن