معاضدتفرهنگ مترادف و متضاد۱. دستگیری، کمک، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاونت، همدستی، همراهی، یاری، یاوری ۲. کمک کردن، یاری کردن
معوقفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازداشته، عقبافتاده، عقبانداخته، معطل، معوقه، بهتاخیرافتاده ≠ معین ۲. بلاتکلیف، پادرهوا، معلق