متوجه شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. فهمیدن، درک کردن، آگاه گشتن، ملتفت شدن ۲. رو کردن، روی آوردن، رو نهادن ۳. پرداختن ۴. عطف شدن، برگشتن
متوجه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آگاه کردن، فهماندن، هشیار ساختن، حالی کردن، متوجه ساختن ۲. متمرکز ساختن، معطوف کردن، معطوف ساختن
ناهموارفرهنگ مترادف و متضاد۱. کج، معوج، ناصاف ۲. بیترتیب، بینظم، درشتناک ۳. پستوبلند، پشته، گریوه ۴. خشن، درشت، ستبر، گنده، نخراشیده ۵. ناراست، ناشایسته، نامعقول ≠ هموار
کجفرهنگ مترادف و متضاداریب، پیچیده، خم، خمیده، کژ، متمایل، معوج، منحنی، مورب، ناراست، ناصاف، ناهموار ≠ راست