ماموریتفرهنگ مترادف و متضاد۱. رسالت، مسئولیت ۲. نقش، وظیفه ۳. تصدی، خدمت ۴. عاملی، عاملیت، کارگزاری، وکالت ۵. کارمندی، گماشتگی
معمور کردنفرهنگ مترادف و متضادآباد کردن، آبادان ساختن، عمارت ساختن، معمورگردانیدن، دایر کردن، آبادان ساختن ≠ خراب کردن، ویران ساختن، بایر کردن
رسالتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ماموریت، مسولیت، وظیفه ۲. پیامآوری، پیغامبری، پیغمبری، نبوت، وخشوری ۳. ایلچیگری، سفارت