معطرفرهنگ مترادف و متضادبویا، خوشبو، دماغپرور، عاطر، عطرآگین، عطرآمیز، گلبو، گلبیز، نافهبو ≠ بویناک، گندیده، متعفن
مضطرفرهنگ مترادف و متضاد۱. پریشان، تنگدست، فقیر، تهیدست ۲. بیچاره، درمانده ۳. دژم ۴. ناچار، مجبور، ناگزیر
مضطر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیچاره شدن، درمانده گشتن، ناچار گشتن ۲. گرفتار شدن، در تنگنا قرار گرفتن ۳. تهیدستشدن
طیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشبو، معطر، عطرآگین ۲. شمیم، بویخوش ۳. خوشی، لذت ۴. میل ۵. پاک، پاکیزه ۶. حلال، روا ≠ ناروا ۷. خوبی، نکویی ۸. پاکی، پاکیزگی