معجز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. معجزه کردن، اعجاز کردن ۲. کار خارقالعاده انجامدادن، شاهکار کردن ۳. معجزهگری کردن ۴. معجزنما شدن
بزرگ داشتنفرهنگ مترادف و متضادمحترمشمردن، گرامی داشتن، نکو داشتن احترامگذاشتن، تکریم کردن، معزز داشتن، عزیز داشتن ≠ کوچک شمردن