معجز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. معجزه کردن، اعجاز کردن ۲. کار خارقالعاده انجامدادن، شاهکار کردن ۳. معجزهگری کردن ۴. معجزنما شدن
معجز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. معجزه کردن، اعجاز کردن ۲. کار خارقالعاده انجامدادن، شاهکار کردن ۳. معجزهگری کردن ۴. معجزنما شدن
آیتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آیه، علامت، نشان، نشانه ۲. اعجوبه، نادره ۳. عبرت ۴. اعجاز، معجزه ۵. برهان، حجت، دلیل