معتمدفرهنگ مترادف و متضاداستوار، استوان، امین، بااعتبار، درستکار، موتمن، متکی، محرم، مستند، مطمئن، معتبر، موثق، واثق ≠ غیرمعتمد، ناموثق
ماتمفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرسه، سوگ، عزا، مصیبت ۲. سوگواری، عزاداری، نوحهگری ≠ عیش، سرور، عروسی ۳. اندوه، غم، غصه، حزن ≠ سرور، شادی
ماتم گرفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. عزاگرفتن، به سوگ نشستن، سوگوار بودن، پرسهنشینی کردن ۲. غصه خوردن، محزونبودن، غمگین بودن
امینفرهنگ مترادف و متضاداستوار، امانتدار، ثقه، درستکار، درست، درستکردار، صالح، موتمن، معتمد، معتمد، موثق
بااعتبارفرهنگ مترادف و متضادباارزش، پادار، صاحباعتبار، متمول، محترم، معتبر، معتمد، موثق ≠ بیآبرو، بیاعتبار، نامعتبر