معاشقهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تجمش، عشقبازی، عشقورزی، معاشقت، مغازله، ملاعبه، مهرورزی ۲. عشقبازی کردن، مهر ورزیدن
ماندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. الباقی، باقی، باقیمانده، بقیه، تتمه ۲. تفاوت ۳. دنباله ۴. بازمانده، خسته، درمانده، عاجز، فرسوده، کوفته ۵. مقیم ۶. باقی ۷. بیات
مانده شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. از پاافتادن، خسته شدن، کوفته شدن ۲. عاجز شدن، درمانده شدن ۳. از کار افتادن، ناتوان گشتن