مظالمفرهنگ مترادف و متضاد۱. ستمها، بیدادها، بیدادگریها ۲. مظلمهها، مظلمتها، زورستانیها ۳. دادخواهیها ۴. دادگاه، محکمه
متالم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. غمگین شدن، ناراحت شدن، دلگیر شدن ۲. دردمند شدن ۳. متاثر شدن، متاسف شدن
مسالمتفرهنگ مترادف و متضادآرامش، آشتی، آشتیخواهی، آشتیطلبی، خوشرفتاری، سازش، سازگاری، سلامتجویی، صلحجویی، صلحطلبی، ملایمت
تارفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاریک، تیره، ظلمانی، مظلم ≠ روشن، شفاف ۲. خفه، کدر، گرفته ≠ شفاف، منیر ۳. سیاه، مشکی، غبارگرفته ۴. ساز ۵. سیم ۶. تاره، رشته، نخ ≠ پود ۷. تارک، فرقسر، مفرق ۸.
تکلمفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختلاط، حرف، صحبت، گپ، گفتار، گفتگو، مکالمه ۲. سخنگفتن، گپ زن، گفتگو کردن، مکالمه کردن ≠ استماع، گوش دادن
تیرهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاریک، تار، دیجور، ظلمانی، مظلم ≠ روشن ۲. اسود، سیاه، سیهفام، قره، کبود، کدر، مشکی ۳. ابهامآمیز، مبهم ۴. ایل، خاندان، طایفه، قبیله، قوم، نسل ۵. جنس، گونه، نو