معنی مطلوب | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

پسندیده، خواسته، خوشایند، موردنظر، دلخواه، محبوب، مرغوب، مساعد، مطبوع، مقبول، مقصود ≠ نامطلوب

۱. سلبشده، کندهشده، گرفتهشده ۲. ربودهشده

بهصلیبآویختهشده، دارزدهشده، بهدارآویخته

۱. بهدار آویختن، دار زدن ۲. مصلوب کردن

۱. خواسته، مراد، مقصود ۲. جریان، سوژه، قضیه، مساله، موضوع، نکته

۱. بازنده ۲. بیاعتبار، بیمقدار، ذلیل، زبون ۳. تارومار، شکستخورده، مقهور، منکوب، منهزم ۴. تسلیم، مجاب ≠ فاتح

۱. جوینده ≠ مطلوب ۲. خواهنده، خواهان، خواستار، مایل ۳. محصل، تلمیذ، طلبه ≠ استاد ۴. سالک ≠ پیر، مرید، مرشد

۱. سازگار، مطلوب، مناسب، موافق ۲. معاضد، یار، یاور ۳. همبازو، همراه ≠ نامساعد

باورکردنی، پسندیده، قابلقبول، مطلوب، مقبول، موردپسند ≠ غیرقابلقبول، نپذیرفتنی

۱. دوستداشتنی، محبوب، موردپسند، پسندیده ۲. مرغوب، مطلوب، طلبکردنی

۱. دعوی، قصد، مدعا ۲. مرام، مطلوب، هدف ۳. ثروت، دارایی، مال