53 مدخل
۱. نقشونگاردار، گلوبوتهدار، حاشیهدار، منقش ۲. مزین
آبریز، توالت، دستشویی، مبال، مستراح
برازنده، برجسته، سرآمد، سرشناس، شاخص، فایق، فحل، ممتاز
برجستهشدن، برتر گشتن، ممتاز شدن، برتری یافتن
آشکار، احرازشده، ثابت، متقن، محقق، مسلم، معلوم، واضح، قطعی
مسلمشدن، قطعی شدن، متقن شدن، به ثبوت رسیدن، ثابت شدن
محرزشدن، محقق شدن، به اثبات رسیدن
توالت، مبرز، مستراح
مرابط، مرزبان، مرزدار
ثابتشده، محرز، محقق، مصرح
۱. مرز ۲. چراگاه، مرغزار، علفزار، مرتع ۳. چریدن