52 مدخل
ایمن، بری، حفظشده، درامان، محفوظ، نگاهداشته
حفظ کردن، نگاه داشتن، ایمن داشتن، نگهداری کردن، مصون کردن
مصونیتیافتن، مصونیت پیدا کردن، ایمن شدن، مصونگشتن
درامانماندن، محفوظ ماندن، ایمن بودن
ایمنسازی
۱. ایمنی ۲. مصون بودن، محفوظ بودن
امان، بزینهار، بیترس، درامان، سالم، مامون، مصون، مطمئن
۱. بیحصار، نامحفوظ ≠ حفاظدار، محفوظ، مصون ۲. بیپناه