تصویب کردنفرهنگ مترادف و متضادصلاحدانستن، تایید کردن، صحه گذاشتن، رای موافقدادن، مصوب کردن، صواب دانستن
موافقت شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تایید شدن، مورد تایید قرار گرفتن، قبول شدن ۲. تصویب شدن، مصوب شدن، به تصویبرسیدن
تصویبفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجابت، پذیرفته، تایید، تصدیق، صحهگذاری، صوابدید، قبول ≠ رد ۲. صواب شمردن ۳. رای موافق دادن، مصوب کردن