مصلحتاندیشیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خیراندیشی، خیرخواهی، صلاحاندیشی، مصلحتبینی، مصلحتجویی، مصلحتگرایی ۲. چارهجویی ≠ مصلحتگرایی، مفسدهجویی
مصلحت جستنفرهنگ مترادف و متضادمصلحت خواستن، مصلحتجویی کردن، چارهاندیشیدن، چارهاندیشی کردن، صلاحاندیشی کردن
مفسدهجوییفرهنگ مترادف و متضادآشوبطلبی، غوغاطلبی، تبهکاری، فتنهانگیزی، فتنهگری، فساد، هیاهوطلبی ≠ مصلحتاندیشی