53 مدخل
پافشاریکننده، پررو، سمج، اصرارکننده
اصرارورزیدن، پافشاری کردن، سماجت به خرج دادن
مصرفگرا
۱. بهکار بردن، استفاده کردن، صرف کردن ۲. تمام کردن
۱. لت، مصرع، نیمبیت ۲. یکلنگه در
بهتاکید، موکدمصر
لت، مصراع، نیمبیت
مصرفگرایی
۱. صرفشده، بهکارفته، مصرفشده، بهمصرفرسیده ۲. منصرف