مدعیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ادعاکننده، دعویکننده، شکایتکننده، خواهان ۲. حریف، خواهان، رقیب، مخالف ≠ مدعیعلیه، خوانده ۳. ناموسگر ۴. حقهباز، شارلاتان ۵. درخواستکننده
مزاحم شدنفرهنگ مترادف و متضادزحمتدادن، مصدع شدن، موجبات زحمت فراهم کردن، زحمتافزا شدن، اذیت کردن، دردسر دادن، مایهزحمت شدن، تصدیع دادن
مزاحمفرهنگ مترادف و متضاد۱. سربار، سرخر، مانع، متعرض، مخل، مصدع، موی دماغ ۲. آزارنده، زحمترسان ۳. بیگانه، غریبه، نامحرم
تصدیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. اذیت، تزاحم، دردسر، زحمت، صداع، مزاحمت ۲. درد سر دادن، باعثزحمت شدن، مزاحم شدن، مصدع شدن