مشغول کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرم کردن، مشغول داشتن ۲. به کار واداشتن ۳. درگیر کردن، گرفتار کردن
سرگرم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مشغول شدن، مشغله یافتن، مشغولیت پیدا کردن ۲. تفریح کردن، تفنن کردن ۳. دلبسته شدن، علاقهمند شدن