186 مدخل
خجسته، سعد، فرخنده، میمون ≠ گجسته
مشتزنی، بوکس
پرمشقت، مشقتزا، سخت، پررنج، صعب، پرزحمت
۱. مشکفشان، مشکافشان، معطر، مشکریز ۲. عطرآگین، مشکسا
۱. پنجه دستگرهشده ۲. ضربه دست گرهشده
۱. مشتبازی، مشتزنی ۲. پنجه، مشت
بوکسور، مشتباز، مشتزن
دردانگیز، مشقتبار، مشقتزا، ملالآور
بوکسباز، بوکسور، مشتباز
خجسته، سعد، فرخنده، مبارک، متبارک، متمین، میمون ≠ شوم