مستخدمفرهنگ مترادف و متضاد۱. اداری، عضو، کادر، کارمند، مامور ۲. بنده، چاکر، خادم، خدمتکار، غلام، گماشته، نوکر ≠ رئیس، کارفرما
مستخلصفرهنگ مترادف و متضاد۱. خلاصشده، رهاشده، آزادشده، نجاتیافته، نجاتدادهشده ≠ گرفتار ۲. آزاد، رها، ول ≠ اسیر
مسخر ساختنفرهنگ مترادف و متضادتسخیر کردن، بهتصرف درآوردن، تصرف کردن، مسخر کردن، گشودن، به تسخیر خود درآوردن
مسخر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تسخیر کردن، بهتصرف درآوردن، تصرف کردن، مسخر ساختن، گشودن، به تسخیر خود درآوردن، مسخر گرداندن، مسخر گردانیدن ۲. تحت انقیادخود درآوردن، مطیع کردن، فرمانبردار ک