مسکن گرفتنفرهنگ مترادف و متضادسکونت گزیدن، اقامت کردن، مقیم شدن، ساکنشدن، مسکن کردن، اقامت گزیدن ≠ آواره شدن، دربهدر گشتن
مسکرفرهنگ مترادف و متضاد۱. باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ ۲. مستیبخش، نشئهزا ≠ خماربخش، خمارآلود، خمارزا
ماوا گرفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پناهگرفتن، مامن گزیدن ۲. مسکن گزیدن، منزلگرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
ساکن شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سکناگزیدن، جا گرفتن، مسکن گزیدن، اقامت کردن، متوطن شدن، مقیم شدن، مستقر شدن، استقراریافتن، ماندگار شدن ۲. ایستادن، متوقف شدن، بیحرکت ماندن ۳. آرام شدن، تسکین
مسکن گرفتنفرهنگ مترادف و متضادسکونت گزیدن، اقامت کردن، مقیم شدن، ساکنشدن، مسکن کردن، اقامت گزیدن ≠ آواره شدن، دربهدر گشتن