معنی مسنونة | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. بیخرد، بیعقل، جنزده، جنونزده، خردباخته، دیوانه، مخبط، مصروع ۲. دلباخته، شوریده، شیدا، شیفته ≠ عاقل، فرزانه

دیوانهشدن، خرد باختن، مخبط شدن، شیدا شدن ≠ عاقل شدن

۱. دیوانه کردن، به جنون کشاندن ۲. شیدا کردن، شیفته کردن، شوریده کردن

شوریدگان، دیوانگان، دیوانهها، مجنونها ≠ عقلا

دیوانه، مجنون، مخبط ≠ عاقل

پریزده، مجنون، مصروع

۱. مجنون ۲. شیدا، شیفته، واله ۳. خل، کمعقل، مخبط ۴. مصروع، هار ≠ عاقل

۱. دیوانه، مجنون ۲. سودازده، شیدا، شیفته، عاشق ۳. مالیخولیایی ۴. سوداوی ≠ صفراوی، دموی ۵. اگزمایی، گر