مستحفظفرهنگ مترادف و متضادپاسبان، پاسدار، حارس، دربان، سرایدار، قراول، گارد، محافظ، مراقب، مهیمن، نگهبان
مستحقفرهنگ مترادف و متضاد۱. درخور، سزاوار، شایسته، لایق، مستوجب ۲. بینوا، محتاج، فقیر، نیازمند ≠ بینیاز ۳. واجبالزکوه
حق داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. محقبودن، سزاوار بودن، مستحق بودن ۲. درخوربودن، شایسته بودن ۳. راست گفتن، درستگفتن ۴. منطقی برخورد کردن
باهوشفرهنگ مترادف و متضادتیز، داهی، زرنگ، زیرک، باذکاوت، عاقل، متیقظ، محیل، ناقلا، نکتهدان، هوشمند، هوشیار ≠ بیهوش، کانا