مستحیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. استحاله، تغییریافته، دگرگون، مبدل، مستهلک ۲. محال، ناممکن ۳. مکار، حیلهگر، محیل
ماستمالی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. لاپوشانی کردن، عیب پوشاندن ۲. سرسریبرخورد کردن، سرسری رفع و رجوع کردن
بغلیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بغلدستی، پهلویی، کناری ۲. آمخته به بغل شدن ۳. شیشهشراب (کوچک و مستطیلی) ۴. نوعی قطع کتاب
حلفرهنگ مترادف و متضاد۱. ذوب، گداختن، گدازش ۲. آب، محلول ۳. باز کردن، فیصله دادن، گشودن ۴. تحلیل ۵. جواب، پاسخ، جوابیابی ۶. مستحیل ≠ عقد