مستمریفرهنگ مترادف و متضادجیره، حقوق، حقوق بازنشستگی، راتب، راتبه، رسم، شهریه، عطیه، ماهیانه، مشاهره، مقرری، مواجب، وظیفه
متمرد شدنفرهنگ مترادف و متضادتمرد کردن، نافرمان شدن، سرکشی کردن، عصیانگر شدن، عصیان ورزیدن، یاغ شدن، گردنکشی کردن
بلاوقفهفرهنگ مترادف و متضادپیاپی، پیدرپی، پیوسته، علیالدوام، لاینقطع، مدام، مداوم، مستمر، مستمراً، وقفهناپذیر ≠ ناپیوسته، نامستمر، وقفهپذیر