معنی مستشفی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

بیمارستان، درمانگاه، مریضخانه، شفاخانه، دارالشفاء ≠ دارالمجانین، دیوانهخانه

استعفاکننده، کنارهگیرنده، استعفاکرده

کنارهگیری کردن (ازشغل، مقام)، استعفا دادن

برخوردار، بهرهمند، بهرهور، بهرهیاب، متمتع، منتفع

برخوردار شدن، بهرهمند شدن، منتفع گشتن، سودبردن، بهره گرفتن

۱. فیضبر، فیضبرنده، مستفید ۲. برخوردار، بهرهگیر، بهرهور

فیضبرنده، مستفیض

۱. متمنع، مستفیض ۲. بهرهمند، بهرهور ≠ بیبهره، محروم

بهرهمند، بهرهور، رستیخوار، کامیاب، متمتع، متنعم، محظوظ، مستفید، مستفیض، منتفع ≠ محروم

برخوردار، بهرهور، رستیخوار، کامیاب، متمتع، محتظی، محظوظ، مستفید، مستفیض، منتفع ≠ بیبهره، محروم