معنی مستسقی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. راست، سرراست، صاف ۲. بیواسطه، بلاواسطه، مستقیماً ≠ کج ۳. درست، صحیح ۴. زنده

۱. بلاواسطه، بیواسطه، راساً ۲. سرراست ≠ باواسطه

۱. پیشرو، ترقیخواه ۲. توسعهیافته، راقی، راقبه ≠ عقبافتاده، عقبمانده

مستقیم، مستقیم

۱. راست، سرراست، صاف ۲. بیواسطه، بلاواسطه، مستقیماً ≠ کج ۳. درست، صحیح ۴. زنده

خیره شدن، مستقیمنگاه کردن، زل زدن

۱. مستقیم، بیپیچوخم ۲. بیکموکاست ۳. درست ۴. روراست، صریح ۵. مشخص، واضح

شکسته، ناراست ≠ مستقیم