معنی مستحم | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

بردبار، بلاکش، حمول، شکیبا، صابر، صبور ≠ ناحمول، ناشکیبا

۱. تحمل کردن، بردباری کردن، شکیبایی ورزیدن ۲. اعتنا کردن، توجه کردن، بهروی خود آوردن ۳. دستخوش شدن، دچار شدن

پسندیده، نیکو، روا، جایز ≠ واجب، حرام، مکروه، مباح

پسندیده، خوب، ستوده، نغز، نیک، نیکو ≠ قبیح

آگاه، باخبر، خبردار، درجریان، مخبر، مطلع، واقف ≠ بیخبر

مستحفظ، نگهبان

۱. مستحب ≠ حرام ۲. واجب ۳. منتخب، برگزیده

آگاه بودن، بااطلاع بودن، مستحضر بودن، مطلع بودن، واقفبودن ≠ بیخبر بودن، غافل ماندن

آگاه شدن، بااطلاع شدن، مستحضر شدن، مطلع شدن، واقفشدن ≠ بیخبر ماندن، غافل شدن

آگاه بودن، مطلع بودن، مستحضر بودن، در جریان بودن، واقف بودن، با اطلاع بودن