27 مدخل
اجارهدار، اجارهنشین، کرایهنشین ≠ موجر
اجابتشده، برآورده، پذیرفته، مقبول، پذیرفتهشده
برآورده شدن، اجابت شدن، پذیرفته شدن
برآوردن، اجابت کردن، برآورده کردن، پذیرفتن
پناهجو، زنهارخواه ≠ زنهارده
مستشار، مشاور
مستوار، مانندمستان، سرخوشانه، سرمستانه
مستشار، مشاور، ندیم، رایزن
عاریه، مستعار، نسیه
رایزن، مستشار، مشاور