مستبدفرهنگ مترادف و متضاداستبدادگرا، خودخواه، خودرای، خودسر، خودکامه، دیکتاتورماب، دیکتاتورمنش، زورگو، قلدر، لجوج، مطلقالعنان، استبدادطلب، یکدنده، ≠ دموکرات، دموکراتمنش، مردمگرا
مستبدانهفرهنگ مترادف و متضاداستبدادگرایانه، خودسرانه، خودکامانه، دیکتاتورمابانه، دیکتاتورمنشانه، لجوجانه ≠ دموکراتمنشانه
مستخدمفرهنگ مترادف و متضاد۱. اداری، عضو، کادر، کارمند، مامور ۲. بنده، چاکر، خادم، خدمتکار، غلام، گماشته، نوکر ≠ رئیس، کارفرما
خودخواهفرهنگ مترادف و متضادخودبین، خودپسند، خودرای، متفرعن، متکبر، مختال، مدمغ، مستبد، معجب، مغرور ≠ غیرخواه
خودکامفرهنگ مترادف و متضاد۱. خودرای، خودسر، مستبد، خیرهسر، خودکامه، خلیع، خویشتنکام، نصیحتناپذیر ۲. کلهشق، یکدنده، لجوج