معنی مسأله | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. امر، کار، موضوع ۲. قضیه، مبحث، مطلب ۳. پرسش، سوال ۴. جریان، رویداد، ماجرا ۵. حاجت، خواسته، درخواست، نیاز ۶. مشکل، معضل، معما، دشواری

۱. حکیم، عارف، متصوف ۲. زاهد، عابد

۱. توانایی، قدرت ۲. مهارت ۳. چاره

۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی ۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن ۳. سفاهت کردن، نادانی کردن ۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن

آرامش، آشتی، آشتیخواهی، آشتیطلبی، خوشرفتاری، سازش، سازگاری، سلامتجویی، صلحجویی، صلحطلبی، ملایمت

مسالهساز، مشکلآفرین، حادثهزا

مسئلهزا، مشکلزا، مسالهآفرین، مشکلساز

۱. مساله، مضمون، مطلب ۲. دقیقه، لطیفه ۳. رمز، سر

۱. مسالهساز، مسالهزا، مسالهبرانگیز ۲. بحثانگیز، جنجالبرانگیز، جنجالآفرین، جدالبرانگیز

۱. استفهام، استفسار، پرسش ≠ پاسخ، جواب ۲. درخواست، تقاضا ۳. مساله ۴. تکدی، دریوزگی، کدیه، گدایی ۵. طلب