معنی مساسة | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

رمل، سنگریزه، شن ≠ ریگ

شنزار، رملزار ≠ ریگزار

۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی ۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن ۳. سفاهت کردن، نادانی کردن ۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن

۱. امر، کار، موضوع ۲. قضیه، مبحث، مطلب ۳. پرسش، سوال ۴. جریان، رویداد، ماجرا ۵. حاجت، خواسته، درخواست، نیاز ۶. مشکل، معضل، معما، دشواری

مسالهساز، مشکلآفرین، حادثهزا

مسئلهزا، مشکلزا، مسالهآفرین، مشکلساز

مخلوط شن و ماسه و سیمانو آب

۱. مسالهساز، مسالهزا، مسالهبرانگیز ۲. بحثانگیز، جنجالبرانگیز، جنجالآفرین، جدالبرانگیز

۱. مساله، مضمون، مطلب ۲. دقیقه، لطیفه ۳. رمز، سر