مریدفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیرو، هواخواه ≠ مراد، مرشد ۲. علاقهمند، دوستدار، محب ۳. ارادتمند، ارادتکیش
مرادفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزو، تقاضا، حاجت، خواهش، غرض، قصد، کام، مقصد، مقصود، منظور، منوی، نیت، وایه ۲. پیر، پیشوا، رهبر، شیخ، قطب ۳. خواسته، مطلوب
مراد یافتنفرهنگ مترادف و متضادکامرواشدن، کامیاب شدن، به امید و آرزوی خودرسیدن، به مقصود رسیدن، حاجتروا شدن، حاجتروا گشتن
پیروفرهنگ مترادف و متضاد۱. امت، تابع، سالک، صحابه، طرفدار، مرید، مقلد، هواخواه، هوادار ۲. تعقیب، درپی
پیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. جاافتاده، سالخورده، سالدیده، سالمند، کهنسال، مسن، معمر ۲. پاتال، فرتوت، ناتوان ۳. ابدال، اوتاد، خضر، شیخ، قدیس، قطب، مراد، مرشد ۴. پیشوا، قاید ≠ برنا، جوان ۵
خیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتش، جند، سپاه، عسکر، فوج، قشون، گند، لشکر ۲. گروه ۳. پیرو، مرید، هواخواه ۴. ایل، طایفه، عشیره، قبیله، دودمان ۵. سواران، سوارکاران ۶. گروه اسبان